بی حوصلگی همیشه
یکی از مزایای تنهایی اینکه که هر وقت بخوای میتونی هیچ کاری نکنی . خیلی حس بدیه وقتی هزار تا کار داری ولی حال انجام دادن هیچ کدوم از کارا رو نداری . همیشه یه چیز از درون بهم میگه ولش کن .
هیچ وقت خودمو نمیتونم تصور کنم که برم سر کار ! باید یه روزی برم ولی تصور هیچ شغلی رو که بتونم انجام بدم ندارم. چجوری مردم شریف ما صبح تا غروب میتونند برند سر کار؟
راستی واقعا من چجوری تو دوران کنکور روزی 7 8 ساعت درس میخوندم .واقعن اون آدم من نیستم. فهمیدم که وقتی میگم «من» دارم از چند نفر مختلف در زمانهای مختلف حرف میزنم.
الان فقط میدونم شغلم باید چیزی باشه که با هیچ آدمی در تماس نباشم. من ارتباط با آدما رو بلد نیستم . باید برم لیست شغلهایی که با انسان در تماس نیست رو دربیارم. کاش با یه نخی چیزی میبستنم به یه سفینه از بایکونور قزاقستان میفرستادنم هوا. آه، سختترین کار دنیا کار کردنه.
همه چیم بی حسابه . حتی خوشحالی کردنامم بی حسابه . مثلا همین قضیه ی خوشحالی بعد از پیروز شدن حسن روحانی .
گاهی آدم تو یه موقعیت هایی گیر میکنه که تناقضهای خودش رو کشف میکنه. مثل داستان اون مردی که میره بالای ساختمون و یکی داد میزنه ممد آقا بچه ات مُرد و اون مرده از شدت ناراحتی خودشو میندازه پایین و تا زمین برسه میفهمه نه زن داره نه بچه نه حتی ممد آقاس.
حالا من از خوشحالی حسن روحانی درومدهام و گرفتگی صدا و عضلاتم در اثر شادی اون روز داره بهتر میشه تازه به خودم میگم تو یکی چت بود اون وسط؟ تو آخه میخوای بری خارج که روابط با کشورهای دیگه براساس تعامل سازنده باشه یا جنگ جهانی سوم؟ میخوای بری مثل آدم کار کنی که محیط کسب و کار درست شه؟ میخوای کار هنری فرهنگی بکنی که فضا باز شه؟ روشنفکری که تعهد اجتماعی داشته باشی؟ کلن در بهترین حالت باید انگل اجتماع باشی چه فرقی میکنه واست؟ شاید هم در اعماق وجودم یه زنی بچه ای چیزی دارم. شایدم واقعن ممد آقام.
کاش یه جایی مثل سلمونی بود میرفتم رو صندلی مینشستم طرف میگفت چکار کنم؟ میگفتم تحلیلم کن.
بعضی جاهاش کپی رایت سخنان جناب سرخپوستا داره ، با تشکر از ایشون که میدونم اینجا رو میبینه :)
- ۹۲/۰۵/۰۵